رنگ‌زمینه

جایی برای مردم

نگاهی به رئالیتی‌‌شو کارناوال کاری از رامبد جوان

قدرت و لذت گفت‌وگو در این روزهایی که پیدا کردن اخبار ناراحت‌ کننده نیاز به گشتن ندارد، تولد کارناوال برای من دلخوشی بزرگی است. کارناوال گفت‌وگو را رواج می‌دهد. این گفت‌وگو مخصوص مردم حاضر در برنامه نیست. ما هم درون خانواده با بحث‌ها همراه می‌شویم.
رامبد جان، در کارناوال، تو بیش از همه چیز در خدمت گفت‌وگو هستی. در وسط ماجرای کارناوال هستی اما در مواقع لزوم به قدری کمرنگ می‌شوی که فقط هنرمند و مردم دیده شوند. در کارناوال قدرتمند هستی چون قدرت را از طریق تحکم به رخ نمی‌کشی حتی به گربه‌ عروسکی هم زور نمی‌گویی و تلاش می‌کنی با ا ین گربه‌ای که زبان آدمیزاد نمی‌فهمد، گفت‌وگو کنی. راستی چه خوب دریافته‌ای که گرداننده نباید به سمتی غش کند. معلوم است پشت سر اجرایت چقدر فکر و مطالعه هست.
کارناوال تکراری نیست، کارناوال از جهتی شبیه برنامه‌های استعدادیابی است که برای کشف استعدادهای ناشناخته اجرا می‌شود. در این نوع برنامه‌ها، استعدادهایی که رقابت می‌کنند ناشناخته هستند و داوران، افرادی مشهور. در کارناوال افراد مشهور رقابت می‌کنند و داوران مردمی هستند که پیش‌تر نمی‌شناختیم‌شان و در برنامه با آنها آشنا می‌شویم؛ مردمی فهیم، باسواد‌‌ و صبور. مردمی که حرف‌های زیادی برای گفتن دارند اما سال‌هاست همه می‌خواهند برایشان حرف بزنند. زمانی افراد خوش‌فکر می‌گفتند، «نباید برای مردم حرف زد باید با مردم حرف زد.» اما شما یک ضرورت جدید هم اضافه کردید: «گاهی باید فقط ساکت باشیم و بگذاریم مردم حرف بزنند.» نکته‌ لذت‌بخش دیگر ‌‌این است ‌که در کارناوال، سلبریتی‌های برنامه خود مردم هستند و گویی سلبریتی‌های همیشگی در حاشیه قرار دارند.
در بخش‌هایی از کارناوال، مردم نازنین‌مان را از برخی هنرمندهای حاضر‌ در کارناوال صبورتر و عمیق‌تر می‌یابیم. هنرمندها گاهی ناراحت و عصبانی می‌شوند اما مردم خیلی خوب به چشم می‌آیند. راستی باخت محسن شریفیان خیلی تکان دهنده بود؛ آن هم در حالی که تمام ظرفیت‌های احساسی، ملی و میهنی به کمکش آمده بود حتی آن عزیز نابینای دوست داشتنی. برخی معتقدند، چهره‌هایی که اجرا می‌کنند، تکراری هستند و پای ثابت برنامه‌های تلویزیونی و پلتفرمی هستند اما به نظرم این هم انتخاب بسیار دقیقی است. در کارناوال مردم در جایگاه منتقد و پرسش‌کننده قرار گرفته‌اند و سلبریتی‌هایی که اغلب در جایگاه کارشناس، منتقد و داور نشسته بودند باید نقد شوند و از خودشان دفاع کنند. از همین جهت تکراری بودنشان خوب است. برخی دوستان می‌گفتند چرا در میان ارائه‌کننده‌ها فقط یک بانو حضور دارد و این خوب نیست، گفتم شاید نظرشان درست باشد اما این موضوع خیلی به چشم من نیامده؛ چون برای من، سلبریتی‌های برنامه آن ۵۰۰ نفر مردم عادی‌ای هستند که در میان آنها زنان و دختران ایران عزیزمان حضوری موثر دارند. در ا ین جمع ۵۰۰ نفره نیز طیف‌های مختلفی از مردم حضور دارند. راستی نوجوان‌های ۱۲-۱۳ ساله‌مان را چقدر خوب شخصیت دادی و معرفی کردی.
برش شیرین‌ می‌دانیم که منحصربه فرد بودن هر ایده ریسک اجرایش را بسیار بالا می‌برد. اما شما از پس کار برآمده‌اید. کارناوال هر چند نمایی ساده و دلنشین دارد اما به سادگی به دست نیامده است. این برنامه قابلیت تبدیل شدن به یک برنامه‌ ناموفق و کلیشه‌ای را هم داشت اما شما از سرگرمی که بخش جدانشدنی هنر است به بهترین شیوه بهره گرفتید. در این کار طاقت‌فرسا که ساعت‌های طولانی صدها نفر با هم هستند، کلی لحظه‌های ملال‌آور و پرتنش پیش می‌آید؛ اما «برشی از کیک» پیش روی ماست. این تعبیر طنز از استاد بزرگ سینما، آلفرد هیچکاک است: «سینما برای من برشی از زندگی نیست بلکه برشی از یک کیک است.» او می‌گفت:«درام چیزی نیست جز زندگی با حذف بخش‌های کسل‌کننده‌ آن.» تو و تیمت توانسته‌اید در کنار هم زندگی کنید و ما را به نوعی در جر یان لحظات دراماتیک این زندگی قرار دهید که مشتاق دنبال‌ کردن داستان باشیم. آنچه پیش روی ما می‌گذاری، سرگرمی و هنر را با هم دارد و یک پروژه‌ آموزشی قوی نیز هست.
اتفاق تاریخی برای من‌ که با تاریخ‌‌ سر‌‌وکار دارم، کارناوال پاسخ به یک مساله تاریخی در نسبت با جمهوری اسلامی نیز هست. چند روز قبل دیدم رضا رشیدپور عزیز در توئیتی نوشته است: «همین جا ثبت می‌کنم. مدیریت تولید محتوای یک شبکه تلویزیونی را به تیم ما بدهید. ریالی بودجه نمی‌خواهیم. هیچ امکانات زیرساختی به جز «فرکانس» هم نمی‌خواهیم. قول می‌دهم با رعایت کامل چارچوب‌های رسمی‌و قانونی، ماهیانه یک میلیون دلار هم به سازمان صداوسیما پرداخت کنیم! اگر نکردیم، با افتخار پلتفرم را واگذار و تسلیم قانون می‌شویم.» توئیت او مرا برد به حدود ۶۰ سال قبل‌ که آقای خمینی چنین چیزی را خطاب به حکومت پهلوی گفته بود. هجدهم شهریور ۴۳ آیت‌الله خمینی در مسجد اعظم قم خطاب به حکومت شاه گفت: «از این رادیو … دو سه ساعتش را هم دست ما بدهید اما آزادمان بگذارید، نه اینکه برنامه‌اش هم خودتان بنویسید … من به شما قول می‌دهم که نه با سلطنت شما مخالفت داشته باشد… فقط اگر وزارت فرهنگ و دستگاه‌های فرستنده یک مقداری دست ما باشد ما مردم را آشنا می‌کنیم؛ دنیا را آشنا می کنیم به احکام اسلام و اسلاممان.»
این همان سخنرانی‌ای است که امام در آن گفت: «وزارت اوقاف از ما باشد… یک نفر هم وزیر اوقافش بکنیم… آن وقت ببینید که این طوری که الان دارد لوطی‌خور می‌شود، نخواهد شد… دست ما بدهید تا ببینید چه خواهد شد.»* کمتر از ۱۵ سال پس از این سخنان، انقلاب شد و اختیار صداوسیما و اوقاف، همراه تمام امکانات کشور در اختیار آیت‌الله قرار گرفت. چند سال که از پیروزی انقلاب گذشت حالا خود آقای خمینی هم از رادیو تلوزیون جمهوری اسلامی خوشش نمی‌آمد.
۲۷ مرداد ۱۳۶۴ آیت‌الله خمینی در دیدار با محمد هاشمی، مدیرعامل صداوسیما و معاونانش گفت: «از این وضع رادیو تلویزیون خوشم نمی‌آید.» گفت: «آن‌قدر که پابرهنه‌ها در تلویزیون حق دارند، ما حق نداریم. این یک واقعیت است و تعارف نیست.» او توضیح داد که انقلاب و پیروزی‌ها از مردم است و حق با آن‌هاست. گفت:«چند وقتی است هر وقت تلویزیون را می‌بیند از من اسم می‌برد، خوشم نمی‌آید. ما باید به مردم ارزش بدهیم… خودمان کنار بایستیم و روی خیر و شر کارها نظارت کنیم.» گفت: «گفته است چیزهای مربوط به او پخش نشود و اگر لازم باشد خودش می‌گوید چه چیزی پخش شود. اما ملاقات امروز من و شما که با هم صحبت می‌کنیم، این دیگر در رادیو تلویزیون گفتن ندارد که رادیو بگوید، تلویزیون بگوید، رادیو چند دفعه، تلویزیون چند دفعه، این کارها مردم را خسته می‌کند و هیچ محتوا هم ندارد.» به مسائل دیگر هم اعتراض کرد؛ «اول خبر که می‌خواهد شروع کند عکس مرا می‌گذارند، آن را بردارید.»
صحبت که به اینجا رسید، محمد هاشمی گفت: «شما در قلب مردم جا دارید.» آیت‌الله برایش توضیح داد در قلب مردم بودن به این چیزها نیست و گفت قبلا هم با مردم بوده و مردم هم به او لطف داشتند؛ ولی اینطور نبود که ما رادیو تلویزیون داشته باشیم.»**
آن زمان تا مدتی برخی روزنامه‌ها در صفحه‌ اول خود خبری از یک کشاورز یا یک روستایی می‌گذاشتند یا تلویزیون به آنها می‌پرداخت. این مبتذل‌ترین برخورد با ایده‌ آقای خمینی بود. گویا در آن زمان درک چندانی وجود نداشت که وقتی با یک مساله‌ رسانه‌ای روبه‌رو می‌شویم باید به دنبال یک پاسخ هنری و رسانه‌ای باشیم؛ پاسخی از جنس رسانه‌ای و هنری کارناوال. همان زمان هم باید می‌رفتند، سراغ هنرمندان و از آنها راهکار هنری می‌خواستند. اما احساس قدرت گاه چنان سرمست می‌کند که صاحب قدرت فراموش می‌کند، قدرت سیاسی اگر ماندنی بود به او نمی‌رسید. این خاصیت قدرت سیاسی است که ماندنی نیست و خاصیت هنر این است که می‌ماند. به نظر می‌رسد برخی مقامات در این سال‌های طولانی پیشرفت چندانی نداشتند. تلویزیون که جای خودش و کمتر کسی از مدیران فعلی انتظار دارد اما وزیر ارشاد و معاونان رنگارنگ او هم اوضاع بهتری ندارند. در حال توصیه دیگران با توئیت‌های پیاپی هستند. آنها حتی نمی‌توانند در این شرایط هنرمندها را دور هم جمع کنند تا حرف هنرمندان شنیده شود. اما شما کار سخت‌تر را انجام دادید و مردم را جمع کردید تا حرف بزنند. این برنامه در شرایط امروز بسیار مورد نیاز بود و ما می‌دانیم، ایده تو و دوستانت پیش از این روزها متولد شده است و هنرمند پیش از دیگران آینده را حس می‌کند و بسیار جلوتر از امروز است. اما امان از مسئولی که بسیار عقب‌تر از امروز است. وقتی چنین می‌شود و فاصله خیلی زیاد می‌شود، مقام حکومتی هنرمند را کوچک می‌بیند و احساس می‌کند، او از مدار خارج شده است، پس مستحق خشم و غضب است. حال کارناوال و برنامه‌های مشابه‌اش نشان می‌دهند که صداوسیمای ما با حذف تدریجی هنرمندان بزرگ چه ظلمی در حق کشور و مردمش کرده است.
* صحیفه امام، ج، ۱ ص ۳۹۱ و ۳۹۲
** صحیفه امام، ج ،۱۹ ص۳۴۶ تا ۳۴۷

sazandegi

پست های مرتبط

اقتباسی هوشمندانه

نگاهی به سریال بامداد خمار ساخته نرگس آبیار با پخش سریال «بامداد…

مسئولیت ایرانی بودن

نگاهی به روایت ژاله آموزگار از وطن‌دوستی و هویت ایرانی در هشتادوششمین…

شروین مجاز شد

اولین آلبوم رسمی شروین حاجی‌پور منتشر می‌شود نخستین آلبوم رسمی شروین حاجی‌پور،…

۱۲ آذر ۱۴۰۴

دیدگاهتان را بنویسید