رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > ادبیات،کتاب،فلسفه و فرهنگ : سال‌های دور از خانه

سال‌های دور از خانه

به یاد “محمدعلی جمالزاده”

محمدعلی جمالزاده را برخی با عنوان آغازگر سبک واقع‌گرایی در ادبیات داستانی فارسی و برخی فراتر از آن تحت عنوان پدر داستان‌نویسی مدرن ایران می‌شناسند، درحالی ‌که از نظر عده‌ای دیگر صادق هدایت انواع داستان کوتاه را برای اولین ‌بار در آثار خود خلق کرده است. با تمام این حرف‌ها اما در اینکه او از جغرافیایی دور از ایران، آغازگر داستان‌نویسی نوین ایرانی در آثارش بود، شکی نیست؛ نویسنده‌ای که همچنین‌ با تشویق به ساده‌نویسی در کتاب «فارسی شکر است» تاثیر زیادی در میان خوانندگان و نویسندگان ایرانی بر جای گذاشت. جمالزاده از معدود نویسندگان ایرانی است که بیش از یک قرن زندگی کرد و سرانجام ۱۷ آبان سال ۱۳۷۶ در حالی که ۱۰۶‌ ساله بود از دنیا رفت. سازندگی به همین مناسبت به بخشی از زندگی‌، آثار و تاثیر او بر ادبیات ایران پرداخته است.

کودکی و اعدام پدر
در یک خانواده مذهبی و در اصفهان به دنیا آمده بود و در ۱۳ سالگی برای ادامه تحصیل به بیروت رفت. مادر او مریم‌خانم دختر یکی از بزرگان و اعیان اصفهان اصرار زیادی داشت تا او درس بخواند بنابراین پس از اینکه از مکتب‌خانه ناامید شد، او را نزد فردی به نام میرزاحسن صحاف فرستاد تا در کنار شاگردی، درس بخواند. جمالزاده در خاطرات خود در این‌ باره نوشته است: « تازه آنجا(نزد میرزاحسن صحاف) معنی خواندن و نوشتن را فهمیدم و کم‌وبیش دستگیرم شد که منظور از یاد گرفتن این علامت‌های کج و معوج که به نام حروف و حرکات چون کرم‌های زیان‌کاری از اولین دوره‌ کودکی به مغز و ریشه‌ عمر اطفال معصوم می‌افتد و تا دم مرگ شیره‌ جانشان را می‌مکند، چیست». روزهای جوانی او در بیروت با به توپ بسته شدن مجلس و حمله حکومت محمدعلی شاه قاجار به مشروطه‌خواهان همزمان بود و پدر او هم در همان روزها به دستور حاکم بروجرد به اعدام محکوم و کشته شد، درحالی که پدربزرگ نیز در همین راه از دست رفته بود. حسن تقی‌زاده، فعال سیاسی دوره مشروطه درباره پدر جمالزاده می‌نویسد: «سیدجمال از موسسان آزادی سیاسی ایران بود که علاوه ‌بر فعالیت‌های سیاسی، اهل وعظ و خطابه است، کلامش دلنشین و عامه‌پسند است. از عمده صفات سیدجمال، سخن‌گویی‌اش به زبان عوام و استفاده از تعبیرات و مثل‌های عامیانه است».

علاقه به ادبیات فارسی دور از جغرافیای ایران
شکست مشروطیت و به قتل رسیدن پدر ضربه سنگینی برای جمالزاده بود بنابراین با وجود اشتیاقی که به فرهنگ و ادب ایرانی داشت هرگز برای اقامت طولانی به ایران نیامد. با این حال شیوه داستان‌گویی پدر هنگام رفتن به منبر تاثیر زیادی بر روحیه‌ او در داستان‌نویسی داشت که بعدها با پیدا کردن ژانر ادبی خاص خود، توانست حرف‌هایش را در قالب داستان بگوید. در جوانی به سوئیس و بعد برای تحصیل در رشته حقوق به فرانسه رفت، اگرچه هیچ‌گاه به نوشتن در این زمینه نپرداخت. سال‌های آغاز جنگ جهانی اول به برلن رفت تا در کمیته ملیون که برای مبارزه با روسیه و انگلیس توسط مخالفان قاجاری به رهبری سیدحسن تقی‌زاده تشکیل شده بود، عضو شود و بعد از اقامت کوتاهی برای انجام ماموریت از طرف کمیته به بغداد و کرمانشاه رفت. او در یک سال‌ونیمی که در کرمانشاه اقامت داشت، کار روزنامه‌نگاری را با انتشار روزنامه رستاخیز به صورت جدی دنبال کرد و وقتی هم که به برلن بازگشت در مجله کاوه، مجله فرنگستان و نشریه فنی و ادبی علم و هنر به نوشتن درباره سیاست، اقتصاد، ایران‌شناسی و فرهنگ و ادب پرداخت. مدتی سرپرستی محصلان ایرانی در سفارت ایران را به عهده داشت. از سال ۱۳۱۰ در دفتر بین‌المللی کار وابسته به جامعه ملل مشغول شد و حتی پس از بازنشستگی هم به ایران بازنگشت و در دانشگاه ژنو به تدریس زبان و ادبیات فارسی پرداخت.

چگونگی تاثیر بر ادبیات فارسی
از مشهورترین آثار داستانی جمالزاده می‌توان از به «یکی بود یکی نبود»، «سروته یک کرباس»، «دارالمجانین»، «راه آب‌نامه»، «قصه‌های کوتاه برای بچه‌های ریش‌دار» و «فارسی شکر است» نام برد. اگرچه پیش از او نویسندگان دیگری هم آثاری در زمینه ادبیات داستانی داشتند اما شیوه ‌کار او در تلفیق داستان‌نویسی ایرانی با داستان‌نویسی غربی منحصر به فرد بود. از نویسندگان ایرانی و غیرایرانی بیشتر تحت تاثیر عارف قزوینی، حسن تقی‌زاده، آنتوان چخوف، ولتر و نیکلای گوگول بود و در دورانی از زندگی‌ هم با صادق هدایت دوستی نزدیکی داشت و هر دو برای هم قابل احترام بودند. کامران پارسی‌نژاد، نویسنده و منتقد درباره سبک و شیوه نگارش جمالزاده و تاثیر او بر ادبیات ایران می‌گوید: «در دوره قاجار زبان سنگین و ثقیل ادبی بر جامعه حاکم بود؛ زبانی که با زبان مردم عامه متفاوت بود. اکثر نویسندگان سعی می‌کردند به زبان دربار بنویسند و ساده‌نویسی در آن دوران مرسوم نبود. بعد از مشروطه این ساده‌‌نویسی مرسوم شد. قبل از جمالزاده هم مراغه‌ای و طالبوف همین تلاش را کردند و خطابه‌هایی ارائه دادند که آثار ادبی باید عاری از جملات سنگین باشد اما تاثیرگذاری جمالزاده بر این ساده‌نویسی به‌خصوص با کتاب «فارسی شکر است» بسیار بیشتر از بقیه بود». این اثر نخستین اثر جمالزاده بود که با آن خوش درخشید؛ به‌خصوص اینکه نویسنده با زبان طنز ثقیل صحبت کردن را نهی می‌کرد بنابراین بسیاری از مخاطبان عوام آن روز که توان فهم کتاب‌های سنگین ادبی را نداشتند با او کتابخوان شدند. زمانی که برای نخستین‌بار این داستان را در حضور علامه قزوینی و سیدحسن تقی‌زاده خواند حتی علامه قزوینی که سختگیر بود پس از پایان آن شروع به تشویق جمالزاده کرد. جمال میرصادقی، منتقد و نویسنده درباره این شخصیت ادبی می‌گوید: «پدر داستان‌نویسی مدرن را نه جمالزاده بلکه هدایت می‌دانم چون هدایت است که انواع داستان کوتاه را که امروز با عناوین مختلف معرفی می‌کنند در آثارش برای اولین ‌بار خلق می‌کند».

دوری و بی‌خبری از تحولات جامعه و زنان
انتقادات جمالزاده از فضای اجتماعی و سیاسی آن روزها به دلیل دوری از ایران چندان با اصطلاحات و واقعیات جامعه به‌ ویژه در حوزه زنان مطابقت نداشت. زنان در آثار او همگی برگرفته از دوران قاجار هستند، درحالی که طی تمام دورانی که ایران نبود، جامعه زنان ایران دچار تحول شده بود و جمالزاده بدون اطلاع از آن تغییرات، زنان را با آنچه در خیالش بود، تصور می‌کرد و به داستان‌هایش فرا می‌خواند. هیچ خرده‌ای هم بر او نیست چراکه بسیاری از نویسندگان بعد از او که نسبت به زنان مجاورت جغرافیایی داشتند، همین نگاه در داستان‌هایشان جاری بود؛ زنانی گرفتار خرافات، کم‌اطلاع، سطحی و عموماً بی‌سواد. مقاله پژوهشی که با عنوان نقد و بررسی دیدگاه‌های جمالزاده درباره زنان ایرانی در شماره ۴ نشریه پژوهش‌های زبان و ادبیات فارسی منتشر شده به این موضوع اشاره کرده است: «دوری جمالزاده از ایران بر دیدگاه او درباره بسیاری از مسائل اجتماعی ازجمله مساله زنان تاثیر گذاشت و در واقع، او از بسیاری از وقایع و تحولات فرهنگی جامعه بی‌خبر ماند».
با وجود این محمدعلی جمالزاده یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های ادبی ایران است که نامش بیش از نیم قرن پیش در میان نامزدهای نوبل ادبیات دیده می‌شد و کمتر کسی از آن اطلاع داشت. چند سال پیش همزمان با انتشار مدارک آرشیوی جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۶۹ این خبر روی خروجی بی‌بی‌سی قرار گرفت. در آن سال ۱۰۳ نفر به‌ عنوان نامزدهای جایزه نوبل ادبیات مطرح بودند و محمدعلی جمالزاده در کنار سیمون دوبوار، نویسنده و فیلسوف فرانسوی و خورخه لوئیس بورخس، نویسنده آرژانتینی به ‌عنوان نفر ۲۴ در این فهرست بلند قرار داشت.

sazandegi

«پست قبلی

پست بعدی»

پست های مرتبط

جدال تلویزیون خصوصی و دولتی

صداوسیما مدیرعامل فیلیمو را متهم کرد سرانجام صدا و سیما به عنوان…

روانکاوی چرخان

درباره نمایش “بونکر” «بونکر»، جدیدترین کار و اجرای جلال تهرانی در مجموعه…

خدمت یا خیانت

درباره “جلال آل‌احمد” ۱۱ آذر سالروز تولد مردی است که دو سال…

دیدگاهتان را بنویسید